بروز شده در تیر 27, 1403
داستان کاغذ از زبان خودش : من یک برگ کاغذ هستم! در دل جنگلهای انبوه ، در آغوش مادرم زمین به دنیا آمدم. زمانی تنهی یه درخت تنومند بودم که سر به آسمان میسایید و با پرندهها نغمهسرایی میکرد. من عمر کوتاهی دارم، اما قصههای زیادی دارم برای بازگویی به تو!
یادمه که توی یه جنگل انبوه و سرسبز زندگی میکردم. با بقیه درختها قد میکشیدیم و با پرندهها نغمهسرایی میکردیم. هر روز صبح با نور خورشید بیدار میشدیم و با نسیم خنک نوازش میشدیم. من عاشق بارون بودم، چون قطرات بارون مثل یه نوازش لطیف روی برگهام مینشست و بهمون جون میداد. یه روز که مشغول بازی با باد بودم، یه گروه از آدمها به جنگل اومدند . درختهای زیادی رو بریدن و من هم توی دسته اونها بودم. دلم خیلی گرفته بود، نمیخواستم از جنگل و دوستام جدا بشم. اما سفر پرماجرای من از همون لحظه آغاز شد.
بعد از یه سفر طولانی، به یه کارخونه بزرگ رسیدیم. یادم میاد که توی کارخانهی کاغذسازی، تنم رو با آب و صابون شستند و بعدش توی یه دستگاه خیلی بزرگ، به صدها تکه کوچکتر تبدیل شدم. خیلی ترسیده بودم و نمیدونستم چی در انتظارم هست. اما یکی بهم میگفت قراره خیلی ارزشمندتر بشم . یه کم بعد توی یه وان پر از مواد جادویی غوطهور شدم و کم کم به یه صفحه سفید و صاف تبدیل شدم. روی سطح مشبکی پهن شدم، و آب اضافی وجودم را ترک کرد و کم کم ، به ورقهای نازک و ظریف تبدیل شدم. تو گرمای پرس و خشک کن، رطوبت وجودم پرواز کرد و من آماده شدم تا سرنوشت جدیدی را تجربه کنم. دیگه از تنهی درخت و شاخههام هیچ اثری نمونده بود. اما یه حس جدید توی وجودم بود. حس اینکه میتونم شروع تازهای داشته باشم و کارهای قشنگی انجام بدم.
سفر جدیدم بعد از آن کارخانه شروع شد. سفری به دنیای انسانها، دنیایی پر از رنگها و نقشها، پر از کلمات و داستانها. حالا من یه عالمه کار میتونم انجام بدم. میتونم دفتر نقاشی یه هنرمند کوچولو باشم و پر از رنگ و طرحهای قشنگ بشم. میتونم یه دفتر یادداشت رنگی با فنر صحافی نقره ای تو کیف مدرسه باشم . یا یه دفتر مشق با عکس های رنگی ، پر از علم و دانش بشم. میتونم نامهای باشم پر از عشق و محبت و ازدلی به دل دیگه سفر کنم.
اما به یاد داشته باشید که من یه موجود بیجان نیستم. هنوز هم خاطرات جنگل رو به یاد دارم، اما از اینکه میتونم به انسانها کمک کنم، خیلی خوشحالم. من یه دنیای پر از داستان و خاطره هستم. من یه دوست خوب برای شما هستم که همیشه میتونم بهتون کمک کنم. پس لطفا با من مهربون باشید. من رو مچاله و پاره نکنید. و توی سطل زباله نیندازید. من رو بازیافت کنید تا دوباره بتونم به یه کاغذ جدید تبدیل بشم و یه عالمه کارای دیگه انجام بدم.
متنی زیبا و دلنشین👌👌
سپاسگذارم
بهار جونم لذت بردم… خیلی قشنگ بود 🥰🥰😇
سپاسگذارم
چقدر زیبا و متفاوت…نگاه نو و جذابی بود..بسیار عالی
سپاسگذارم
بسیار عالی.
موفق باشید.
سپاسگذارم